کد مطلب:210904 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

ام داود کیست؟
داود بن حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام از جوانان هاشمی و علوی است كه معاصر امام صادق علیه السلام بود و منصور امر كرد او را هم مانند سایر سادات علوی و ذراری بنی فاطمه دستگیر نموده زندانی كنند و بعد یك یك را در میان دیوارهای بغداد بگذارند.

مادر او دایه و مرضعه و پرستار امام جعفر صادق علیه السلام بود و چون فرزندنش را زندانی كردند به تعلیم امام ششم به دعائی متوسل شد كه خداوند او را از زندان نجات داد.

شأن تعلیم این دعا این است كه منصور دوانقی عبدالله بن حسن مثنی را با جمعی از اولاد



[ صفحه 408]



ابوطالب پس از كشتن محمد و ابراهیم زندانی كرد و داود بن حسن را به زنجیر بست - مادرش از فرزند خود مدتی بی خبر ماند و از عراق و زندانیان خبری نیامد - به حضور امام صادق علیه السلام شكایت كرد و تضرع و زاری نمود حضرت به او دعائی و طریقه توسلی تعلیم فرموده كه در كتب ادعیه بدین شرح است:

شیخ در مصباح می نویسد عمل ام داود عبارت است از سه روز روزه روزهای 13 / 14 / 15 ماه رجب و هر روز در زوال آفتاب غسل كند و نماز ظهر و عصر را با كمال طمأنینه بخواند و در خلوتی باشد كه چشمش به چیزی برخورد نكند كه حواسش پرت شود و مانع توجه او گردد پس از نماز صد مرتبه سوره حمد و صد بار سوره اخلاص و ده بار آیةالكرسی بخواند پس از آن سوره انعام و بنی اسرائیل و كهف و لقمان و یس و صافات و حم و سجده و حمعسق و حم دخان و فتح و واقعه و ملك و ن و اذا السماء انشقت و مابعدش را تا آخر قرآن بخواند چون از این اعمال فارغ شود رو به قبله دعائی كه در ص 142 مفاتیح محدث قمی نقل شده بخواند آنگاه سجده كند و روی بر خاك نهد و هر دو طرف صورت بر خاك گذارد و دعای سجده را بخواند و با حالت گریه و تضرع و توجه حاجت خود را طلب كند كه حالت گریه آن نشانه استجابت دعا می باشد.

مجلسی در زادالمعاد می فرماید ام داود گوید این عمل را كردم و اثری از آن ندیدم و گاهی خبر می رسید كه داود را با پسران عم او زیر عمارت زنده زنده گذاشته روی آن را می پوشاندند و بر دلتنگی من افزوده می شد تا به حضور امام صادق عرض كردم خبری از عراق نشد فرمود دعای استفتاح خواندی گفتم خواندم فرمود به آن دعا درهای آسمان گشوده می شود و حتما مستجاب می گردد.

در همین ایام بود كه مردی آمد مژده داد كه داود را دیدم من شادمان به استقبال او رفتم دیدم سواره از عراق آمد وارد مدینه شد.

از او پرسیدم كار تو چگونه گذشت گفت زندان بودم تا روز نیمه ماه رجب شد در خواب دیدم زمین را كشیدند و تو را دیدم روی حصیر نشسته نماز می خوانی و اطراف تو مردانی بودند كه سرهایشان به طرف آسمان بود و تسبیح خدا می كردند جدم رسول خدا در آن میان بود - شب شد منصور مرا احضار كرد و گفت او را آزاد كنید و ده هزار درهم به من انعام كرد و شتری تندرو به من داد كه نزد تو بازگردم - اینك رسیدم ام داود جریان را به حضور امام صادق



[ صفحه 409]



عرض كرد فرمود در اثر دعا منصور او را رها كرد.